اميرمحمداميرمحمد، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 4 روز سن داره

نفس مامانی و بابایی

تماشاي دربي

  چون ماماني و بابايي طرفدار تيم پرسپوليسن ماماني تصميم گرفت كه روز مسابقه فوتبال دربي كه بين استقلال و پرسپوليس هست شما لباس قرمز بپوشي و ازت عكس بگيره البته بايد بگم كه توي همين روزا شما حساسيت غذايي پيدا كردي و لوپاي قشنگتم قرمز هست الهي مامان فدات بشه وقتي متوجه ميشي ماماني داره ازت عكس ميگيره ميخواي بياي بغل ماماني ...
15 شهريور 1392

هفت ماهگي

عزیزم هفت ماهگیت مبارک اصلا باورم نمیشه که هفت ماه در کنارم بودی و هر روز شاهد بزرگ شدنت هستم هر روز بزرگتر و آقاتر از قبل میشی و این هفت ماه با تمام سختی ها و خوبی و بدی هاش تموم شد ولی تمام دنیا یه طرف اون خنده قشنگت یه طرف که وقتی میخندی تمام خستگی هام از بین میره اندر احوالات هفت ماهگي پسملم خوابت خیلی کم شده  شما كاملا غلت ميزني وقتي ميخواي منو صدا كني مه مه ميگي وقتی هم که خیلی کاردارم و به  شما توجه نمی کنم جیغ میزنی و گریه میکنی و توقع داری مامانی هیچ کاری نکنه و بیاد با پسملي بازي كنه بابايي برات شعر دست دستي رو  ميخونه شما دست ميزني بدون كمك كسي ميشيني سينه خيز ميري عاشق ماشين سواري و فرمون ما...
10 شهريور 1392

دومين و سومين دراومدن صدف

برخلاف اولين دندوني كه در آوردي و خيلي اذيت شدي دومي وسومي دندونت اصلا اذيتت نكرد و باز هم بابايي فهميد كه دندونت دراومده چون شما عادت داري دست بابايي رو داخل دهانت ميبري و گاز ميگيري و باز هم بابايي به ماماني اطلاع در اومدن دندون پسمله رو داد ماماني مباركت باشه كه انقدر مرواريدات خوشجل و راحت در مي ياد.   ...
10 شهريور 1392

جشن دندوني و دراومدن اولين صدف پسرم

بابايي و ماماني تصميم گرفتن به مناسبت دراومدن اولين مرواريد پسملي براش يه جشن كوچولو خانوادگي بگيرن البته بايد برات بگم كه آقا پسر هميشه تا ساعت 12 شب بيداره ولي نمي دونم چرا اون شب از ساعت 10 خوابيدي به خاطر همين ماماني تصميم گرفت كه كيك و بدون حضور پسملي براي مهمونا بياره چون همشون داشتن ميرفتن ولي از اونجايي كه شما خيلي پسره خوبي هستي خودت بيدار شدي و جشن و با حضور خودت مزين كردي عزيزم راستي بايد برات بگم كه بابايي فهميد كه دندون پسملي دراومده چون وقتي كه داشت بهت آب ميداد بخوري صداي برخورد دندونت به ليوان رو شنيد و اين اتفاق مهم رو به ماماني اطلاع داد. ...
6 شهريور 1392

آش دندوني

بلاخره ماماني تصميم گرفت براي اينكه زودتر دندون پسر و بدون هيچ اذيتي در بياد آش دندوني درست كنه بايد برات بگم كه اولا مامان اصلا بلد نبود چطوري بايد درست كنه دوما چون شما خيلي پسر خوبي هستين تصميم گرفت بره اوشان فشم خونه مامان جون با كمك ماماني آش دندوني پسر رو آماده كنه . بلاخره با كمك ماماني آش دندوني اميرمحمد خان آماده شد اميدوارم ماماني راحت دندونات در بياد و با دندوناي قشنگت لذيذترين غذاهارو نوش جان كني. ...
1 شهريور 1392

انتظار به سراومد

  دیشب مامانی دردای وحشتناکی داشت با دکترش تماس گرفت و دکتر به مامان گفت که فردا صبح برم بیمارستان که پسمل مامان دیگه طاقتش به سر اومده می خواد بیاد بیرون بله پسمل من به دنیا امد ساعت 50/12 دقیقه روز سه شنبه ده بهمن سال1391  تو بیمارستان مادران باوزن 150/3 و دورسینه 33 دور سر34 و  قد48 سانتیمتر یه چیز دیگه چون تو روز تولد حضرت محمد به دنیا اومدی مامانی و بابایی تصمیم گرفتن که اسمت رو عوض کنن و اسم پسمل مامان شد امیر محمد مامانی و بابایی امیدوارن که تو از اسمی که برات انتخاب کردن خوشت بیاد. اينم شب آخري كه پسمل توي دل مامانش هست و ماماني تا صبح با دلشوره و اضطراب به صبح  كرد تا صبح كه روي ماهت و ببينم   ...
9 بهمن 1391
1